راهیانه

راهیانه

ثبت آثار من
راهیانه

راهیانه

ثبت آثار من

آمد ـ نیامد

آمد ـ نیامد

 

 

چند سالیست‌

زندگی‌ را شناخته‌ می‌دانم‌

و از نخستین‌

«او» را

با واژه‌یِ ‌آرزو برابر دیدم‌

آرزوها گاهی‌

نقش‌ِ حقیقتی‌ کاذب‌ را

ترسیم‌ می‌کنند

و تو چون‌ آرزو بودی‌

در من‌

تا آن‌ که‌ آمدی‌ و من‌

زندگی‌ را

از واژه‌یِ‌ آرزو جدا دیدم

آمدی‌ امّا

دیر نپاییدی‌

کاش‌ می‌دانستی‌!

نیامده‌ها را رفتنی‌ نیست‌

و نیامدن‌ را امیدی‌ است‌

که‌ در رفتن‌ نیست‌

و تو چون‌ رفتی‌

زندگی‌ را دیگربار

با واژه‌یِ‌ آرزو برابر دیدم‌

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد